«درختها و قتل مرزوق»؛ عبدالرحمن منیف؛ ترجمه موسی اسوار؛ نشر هرمس روایت آنکه موطن مرفه و بیدغدغه خویش عزم سفر میکند
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۷۱۵۱۱
«درختها و قتل مرزوق»
نوشته: عبدالرحمن منیف
ترجمه: موسی اسوار
ناشر: هرمس، چاپ اول 1401
412 صفحه، 196000 تومان
***
عبدالرحمن منیف یکی از پیشروترین چهرههای ادبیات مدرن عرب به شمار میآید که تنوع تجارب زیستیاش او را از معاصراناش متمایز میسازد. منیف که کودکی و نوجوانی را در شهر امانِ اردن گذرانده و برهههایی حساس از زندگیاش، از جمله تحصیلات دانشگاهی، تثبیت کار نویسندگی، روزنامهنگاری حرفهای و نقد ادبیاش را در سفری پرنشیب و فراز در کشورهای عربی طی کرده، خزانهای غنی از این زیستهها را در آثارش گرد آورده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رمان «درختها و قتل مرزوق» دو فصل دارد؛ فصل اول در کوپهی قطاری که به سمت مرز میرود و با دو شخصیت اصلی میگذرد و فصل دوم که وقایع پس از رسیدن به مقصد را روایت میکند. عمدهی بار قصه بر دوش گذشتهای است که منجر به وقوع حوادث تلخ زمان حال شده است. در فصل نخست، دو همسفر از حکایت دور و درازی میگویند که این آدمهای امروزی، از آنها مایه گرفتهاند. سهم غالب روایت در این بخش بر عهدهی الیاس است که از راه دستفروشی و دورهگردی امرار معاش میکند. همسفرِ او و راوی رمان که منصور نام دارد، دربارهی حال و روز کنونی الیاس میپرسد و او در پاسخ، سرِ قصهای طولانی و پر نشیب و فراز را باز میکند که حکایتگر زندگی سراسر ماجرا و رنج اوست.
روایت الیاس بسیار به سندباد بحری در داستانهای هزارویکشب شباهت دارد. همانند سندباد، او از موطن مرفه و بیدغدغهی خویش عزم سفر میکند و راهی خطیر و پرپیچ و خم را پشت سر میگذارد. الیاس بسیار بلندپرواز بوده و سر پر سودایی داشته است. او هر شب بر سر بازی مینشسته و بهدنبال بردن در آن بوده است. مواقع بسیاری بوده که برنده شده و از این رهگذر سود بسیاری عایدش شده، اما باختهایاش خود قصهای مجزا و درازدامن دارند که مفصلاً در رمان به آنها پرداخته شده و از تأثیر شگرف این ناکامیها بر سرنوشت الیاس گفته شده است.
اما منصور که غالب روایت فصل دوم در دست اوست و مدام گریزهایی از حال به گذشته و برعکس دارد، داستانی کاملاً متفاوت از همراهاش در این سفر طولانی نقل میکند. او که استاد سابق دانشگاه است، وقایع اجتماعی متنوعتری از الیاس را شرح میدهد. شخصیت الیاس وجه اقلیمی غالبتری دارد و رگههایی از بدویت در آن مشهود است. اما در منصور مدنیت پررنگتر است و عنان رفتار و رویههایاش را به دست میگیرد. منصور برخلاف الیاس که اغلب تجارباش را در شهرکی بهنام طِیبه گذرانده و هر چه میگوید رنگ و بویی از همین مکانِ شبیهِ ناکجاآباد دارد، از شهری مدرن حکایت میکند که در آن دیکتاتوری در تکتک اجزایاش رسوخ کرده است. الیاس و منصور هر دو در یک موضوع مشترکاند؛ دیستوپیایی که در آن زیستهاند، آنها را پس زده و هر دوی آنها آدمهایی بیوطن به شمار میآیند.
عبدالرحمن منیف کوشیده از خلال روایات الیاس و منصور، جهانی را به تصویر بکشد که در عین اینکه مهد و موطن انسانهاست، کانون شرارت نیز هست و به همین سبب فرزندان خویش را میبلعد، یا از خود میراند. برای الیاس، شهرک طِیبه، مصداق همین حکایت است و او گرچه خود را متعلق به زادگاهاش میداند و دل از آن نمیکَند، اما هرچه مصیبت بر سرش آمده، به واسطهی این شهر نفرینشده و مردماش بوده است. شهر منصور نیز علیرغم مظاهر بارزی که از مدرنیته دارد، همچنان درگیر خشونتهای پیدا و پنهانِ بدوی خویش است و از آن خلاصی ندارد. این شهر نیز که برای مخاطب ناشناخته است، مأمنی برای آسودن محسوب نمیشود و شهروندان متعهد را بیش از سایر اعضای جامعه از خود دور میکند.
شهری که منیف در داستاناش ترسیم میکند، یکی از مؤلفههای پرچالش این کتاب به شمار میآید. در نگاهی کلی و گذرا، این شهرْ فاقد مابهازای دقیق و مشخص در دنیای بیرون به نظر میآید و نویسنده تلاش میکند وجهی تمثیلی، فرازمانی و مستقل از موقعیت جغرافیایی یا تاریخی به داستاناش ببخشد. هرچند که در لایههای زیرینتر داستان میتوان دید که این شهر به پایتختهای کشورهای استبدادزدهی بیرونآمده از جنگ جهانی دوم، از قبیل عراق، اردن، سوریه و مصر، شباهتهای بسیار دارد. شاید بتوان حتی از برخی وقایع سیاسی به نقاط اشتراک روشنتری میان این شهر تمثیلی با نمونههای واقعیاش رسید.
اما این رمان بهجهت ساختن چشماندازی از زندگی بشر قرن بیستمی که انواع رخدادهای سیاسی را تجربه کرده و به هر نحوی کوشیده خود را از ورطهی استبداد بیرون بیاورد درخور اهمیت است. مفهوم کلیدی در این تجارب متنوع که منیف از انسان معاصر به تصویر میکشد، نزدیک شدن به طبیعت است. درختها در این رمان، نمایندهی طبیعت انسانیاند. آنها الگوی امید و مبارزه برای ساختن جهانی بهترند که همواره دستخوش جاهطلبیها و قدرتنماییهای سوداگران قرار میگیرند و نبودِ آنها تیرهروزی و درماندگی را برای جهان آدمیان رقم میزند. هرجا که درخت و بهتبع آن طبیعت ناب انسانی حضور پررنگتری دارد، دست زورگویان بستهتر میماند، خون کمتری ریخته میشود، مستبدان میدان عمل محدودتری مییابند و دنیا جای روشنتری برای زندگی است. عبدالرحمن منیف، راه رهایی انسان را در بازگشت به همین طبیعت اولیه معرفی میکند؛ طبیعتی که کمتر نشانی از تمامیتطلبی و انحصار در آن میتوان یافت.
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۷۱۵۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
امیر جدیدی نقش تنیسور مشهور ایرانی را بازی میکند
به گزارش قدس آنلاین کمپانی فرانس تیوی حق پخش جهانی فیلم بیوگرافی «منصور» به کارگردانی «رومالد بولانژه» را در اختیار گرفته که روایتی از زندگی منصور بهرامی تنیسور مشهور از ایرانی و مهاجرت او به فرانسه، دست و پنجه نرم کردن با فقر و سپس به شهرت رسیدن در فضای بین المللی است.
امیر جدیدی بازیگر ایرانی که بیشتر برای بازی در فیلم «قهرمان» برنده جایزه بزرگ کن ۲۰۲۱ به کارگردانی اصغر فرهادی در سطح بین المللی شناخته می شود، نقش منصور بهرامی را بازی خواهد کرد.
این فیلم محصول مشترک فرانسه و بریتانیاست و «داون مک دانیل» با همکاری «فیلیپ دی لیون» نگارش فیلمنامه این فیلم را بر عهده داشتهاند.
منصور بهرامی تنیسور ۶۸ ساله متولد ایران، به دلیل سبک بازی سرگرم کننده و داستان زندگی خارق العاده اش، چهره ای محبوب در مسابقات بین المللی تنیس است.
او که در دهه ۱۹۵۰ در ایران به دنیا آمد، با استفاده از ماهیتابه به عنوان راکت شروع به یاد گرفتن تنیس کرد و از استخر به عنوان زمین بازی استفاده میکرد. او پس از انقلاب به فرانسه رفت و با فقر و بیخانمانی رو به رو شد و شبانه در خیابان های پاریس پرسه می زد و روزها در رختکن استادیوم رولان گاروس می خوابید، اما هرگز امید خود را از دست نداد.
این فیلم نشان میدهد که چگونه بهرامی از طریق اراده قوی و تیز هوشی، پیچیدگیهای زندگی را بهعنوان یک مهاجر غیرقانونی طی میکند، در حالی که پیوندهای پایداری با نمادهای تنیس که استعداد او را میشناختند، ایجاد میکند تا رویای دوران کودکیاش را برای بازی در رولان گاروس محقق کند.
بهرامی همچنین به نشریه ددلاین گفت: در طول سالها خیلیها به من گفتهاند که داستان من برای اکران در سینما ساخته شده است، و بسیار مفتخرم که فیلمی بلند از زندگی من ساخته میشود و بسیار خوشحالم که رومالد بولانژه کارگردانی فیلم را بر عهده خواهد داشت. او نه تنها یک کارگردان هیجان انگیز است، بلکه مرد دوست داشتنی است. امیر جدیدی هم یک بازیگر استثنایی است و این واقعیت که او یک تنیس باز نیمه حرفهای است یکی از آن شانس های بزرگ است. ممنون از داون مک دانیل برای نوشتن فیلمنامه زیبایی که همه ما به آن اعتقاد داریم. اگر داستان من بتواند الهام بخش مردم باشد و با آن لبخند بزند، مرد بسیار خوشبختی خواهم بود».
رومالد بولانژه نیز منصور بهرامی را یک قهرمان واقعی توصیف کرد که مقاومت و اشتیاق او الهام بخش افراد بیشماری بوده است و عنوان کرد که بسیار مفتخر است که سفر خارقالعاده او را به پرده سینما میآورم.
فیلم «منصور» امسال در بازار جشنواره کن به خریداران بینالمللی معرفی میشود.